نيكانيكا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

پرستوي روياهاي ما

بدون عنوان

1393/12/5 15:50
نویسنده : مامان ثريا
76 بازدید
اشتراک گذاری

عشقم بعد از برگشتن از خونه باباحاجی اینا جفتمون مریض شدیم و شما چند روزیه که سرفه های بدی می کنی شب اول کمی تبت بالا بود که مجبور شدم تا صبح بالا سرت باشم و پاشویت کنم ولی خدا رو شکر شبای دیگه تبت کمتر بود و بالاخره دیروز بردیمت مرکز فوق تخصصی کودکان پگاه. دیروز که رفتیم خونه برات لیموشیرین بردیم و دادم که بخوری (تو عاشق لیموشیرینی) خودم رفتم آشپزخونه موبایلم زنگ خورد دیدم تو با عجله بلند شدی و داری دنبال موبایلم می گردی برگشتم و بهت گفتم شما کاری نداشته باش با من کار دارن شما برو میوتو بخور نگا بهم کردی و گفتی بعداً الهی فدای تو بشم که اینقدر باهوشی وقتایی که پوشکتو کثیف می کنی می برمت عوضت کنم چون نمی زاری جدیدا یاد گرفتم که با آینه دستشویی سرگرمت کنم به آینه سلام می دی قایم موشک بازی می کنی و آخرشم می گم بگو خداحافظ بعدا می یایم تو هم بعداًنو از اینجا یاد گرفتی

کار دیگه که این روزا انجام می دی وقتی بهت می گم الهی قربونت برم می زنی به سینه ت مثل مامانی وقتی تو مهدکودک به خانم جم (معاون مهد) گفتم نتونست خودشو نگهداره و بوسه بارونت کرد بعد چند روز که اومدم دنبالت یکی از مربی های مهد بهم گفت مامان نیکا به نیکا بگو قربونت برم ببین چکار می کنه (دیونتم عشقم)

حیف که نمیشه اینجا فیلم حرکاتتو بزارم رقص بندری می کنی با دستمال کاغذی، دستمالارو در می یاری می گیری بالا سرت و می چرخونی


 

پسندها (1)

نظرات (0)