هنرنمایی نیکا
دیروز برای دیدن عزیز و باباحاجی که از مکه برگشته بودن رفتیم خونه باباحاجی اینا بعد از ناهار و بعد از رفتن مهمونا عمه ریما برای سرگرمیت لاکاشو داد بهت و خودشم شروع کرد به روی هم چیدند اونا بعد از چند لحظه همه ما ناباورانه دیدیم که تو هم دونه دونه اونارو روی هم چیدی تا سه تا دونشو می تونستی بچینی ولی چهارمی رو که می خواستی بزای بقیه هم می ریخت بعدش هم برای خودت دست می زدی. عشق باهوش من عاشقتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی