برگشت از مهدکودک
نازنین دخترکم موقعه برگشت از مهد کلی مشکلات داریم شما دستور میدی مامانی هم باید اطاعت کنه
امروز هوس کردی تاب بازی کنی
روز بعد هوس می کنی الکلنگ بازی کنی. عشق باهوشم خودتو جلو و عقب می کنی تا الکلنگ تکون بخوره
عاشق اون چشای شیطنت بارتم
لباس تنت کار مامانیه که برای عید 94 دوخته بود اولین لباس بعد از سالها دور از خیاطی کردن
اگرم که خانمی هوس کنند باید کنار در مهد بشینن و نان میل کنند مامانی هم باید منتظر بمانند که نان خوردن شما تمام شود
عکس روی دست و صورتت کار خاله اختر مربی خوب مهدکودکه گهواره شادیه
نگاه کردن به مورچه های تو باغچه های پیاده رو یکی دیگه از تفریحات نیکا خانمه
بالا رفتن از نرده های بیمارستان جم و یا هر جا که نرده یا پله باشه کار دیگه شماست
هنرهای دیگه ای که تو راه برگشت از خودت نشون می دی ساعتها می شینی کنار دست فروشی که اردک یا ماشین کوچک می فروشه و ذل می زنی به اردکها و ماشینها. و با ذوق می گی مامان اوردک یا مامانی ماشین
عاشق آبی و وقتی به درختا آب می دن می گی آب بوخورن بوزورگ شن . خلاصه اینکه این کار هر روز ماست تا برسیم خونه اگر که بچه های کوچولو تو خیابون باشن اونم یه پروژه دیگست برای جدا کردن شما از اونها